بدبختی های یک زن چاق

ساخت وبلاگ
در حال داوری مقاله ای بودم که قسمت عمده از اطلاعات را از غسالها جمع آوری کرده بود.چند نکته برایم جالب بود. اول از همه شستشوی فوتیهای کرونایی که غسالها در زمان کرونا دچار مشکل بودند و تیمی از روحانیهای بسیجی برای این کار داوطلب شده بودند.دومین مورد توضیح یکی از غسالها در خصوص نوع نگاهشان به شغلشان بود که نه تنها ناراحت نبودند که آن را ذخیره آخرت خود می دانستند.سوم اینکه سعی می کنند به اجساد معتادان به کراک، دست نزنند. زیرا به نوعی بدنشان پوسیده و کرم انداخته است و حالت اسفنجی دارد. به طوری که ممکن است اعضای بدنشان از هم جدا شوند و غسال بر اساس شرع ملزم به پرداخت دیه است! در خصوص کراک و شیشه قبلا هم از یک نفر پزشک قانونی شنیده بودم که اگر مغز یک معتاد به کراک را از عرض برش بزنید حالت اسفنجی دارد و تقریبا شبکه های مغزشان را کم کم از دست می دهد. به همین جهت وقتی زنده هستند، دچار توهم و ... می شوند.چهارم خاطراتشان از اجسادی که با حیوان خانگی در خانه تنها مانده بودند. موردی را مثال زده بودند که گربه در خانه داشته و پس از فوت حیوان گونه ها و انگشتان صاحبش را خورده بود. یا موردی که سگ کوچکی در خانه داشته و به طرز وحشتناکی قسمتی از شکم و احشاء داخلی را خورده بود.به اینجاها که رسیدم سرچی کردم و دیدم ظاهرا در دنیای مادی گرا که اعتقادی به آخرت ندارند این موضوع زیاد مساله مهمی نیست که جنازه سالم بماند و سالانه اجساد قابل توجهی از ساکنان اروپا و امریکا و سایر کشورها به این شکل در منازلشان یافت می شود. حی پرندگانی مثل مرغ مینا و طوطی هم سر صاحبانشان بلایی مشابه می آورند. در واقع جسد به نوعی به صورت مستقیم وارد چرخه حیات می شود.ظاهرا گربه از انگشتان شروع می کند و در مرحله بعد به سمت گونه و بدبختی های یک زن چاق...
ما را در سایت بدبختی های یک زن چاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chagh2o بازدید : 46 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 20:51

کربلا رفتیم و برگشتیم. خوشبختانه مریض نشدم. همسر هم خوب بود و اتفاقا خیلی روحیه گرفت. شله زرد هم پختیم و توزیع کردیم. امید که سال آینده بهتر باشد و بیشتر.و روز رحلت رسول بود که مغز بادام به دنیا آمد. از سیستم پیشرفته بیمارستان دولتی این مملکت همین بس که اجازه دادند پدر بچه در اتاق زایمان حضور داشته باشد. هزینه اش بیشتر بود ولی می ارزید. پسر بزرگه وقتی از در خارج شد با خستگی نشست و گفت خیلی سخت بود. خودم هم زاییدم بدبختی های یک زن چاق...
ما را در سایت بدبختی های یک زن چاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chagh2o بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 2 مهر 1402 ساعت: 17:28